وزارت اوقاف در دوره زنديه

نويسنده: عمادالدين شيخ ‏الحکمايي

معرفي سندي ارزشمند درباره وزارت اوقاف در دوره زنديه

از همان سده‏هاي آغازين ظهور اسلام، مسئله وقف به يکي از مهمترين مسايل حکومتهاي اسلامي تبديل شد. عامل اين اهميت و توجه نيز گسترش روزافزون موقوفات در سراسر دنياي اسلام بود. متوليان وقف و علما و قضات در هر شهر، عامل و ناظر بر مفاد وقفنامه‏ها بودند و حکومتگران نيز در هر دوره قاضي‏القضات يا مستوفياني را مسؤول رسيدگي به امور مساجد و بُقاع و موقوفات قرار مي‏دادند. به‏رغم اين توجهات، در دوره صفويه است که براي اولين‏بار در نظام اداري و اسناد ديواني با نام «وزير موقوفات» بر مي‏خوريم(1).
علت توجه بيش از حدّ صفويان را به امر وقف مي‏توان در فراواني موقوفات آستان قدس رضوي و بُقاع امامزادگان و سادات، و مدرسه‏هاي علمي و کاروانسراها و آب‏انبارها و... دانست. روند اعتنا و اهتمام به امور وقف، بعد از اين دوره نيز ـ به‏رغم تلاشهاي نافرجام نادرشاه در ابطال موقوفات ـ ادامه يافت، تا آنجا که در دوره زنديه، کريم‏خان براي تأييد و احياي دوباره موقوفات، وزيري «بالانفراد والاستقلال» در امر موقوفات برگزيد. سند اين مدّعا، فرمان يگانه و منتشر نشده‏اي است که آقاي دکتر خرومي در اختيار مجله وقف قرار داده است. از ايشان سپاسگزاريم.
اين سند، در سال 1177هـ.ق به خط شکسته نستعليق نگارش يافته، اندازه آن 30 در 43 سانتي‏متر و کاغذ آن فرنگي است. به‏موجب اين فرمان، کريم‏خان زند شخصي را به نام ميرزا زين‏العابدين به وزارت موقوفات برگزيده است. متأسفانه، توضيح يا شرح‏حالي درباره اين شخص يافت نشد.
اين سند در مجموع 8 مهر دارد که دو مهر آن ـ روي سند ـ از آن کريم‏خان زند، و شش مُهر ديگر ـ پشت سند ـ از وزيران و مستوفيان ديوان اوست. در تذکرة الملوک آمده است:
هر رقم و حکمي که تهيه مي‏شد، بايستي به امضا و مهر وزيران ديوان اعلي، مستوفي الممالک، ناظر دفترخانه همايون اعلي و داروغه دفترخانه و سپس به خط و مهر صاحب توجيه ديوان اعلي مي‏رسيد(2).
گفتني است که سجع کامل مهر کريم‏خان زند، عبارت «يا من هُو بمن رجاه کريم، 1175» است و در کتابهايي که در اين زمينه به چاپ رسيده، به‏طور ناقص درج شده است.
1. مهر شماره يک، مهر «محمد عقيل العلوي» وزير ديوان اعلاي کريم‏خان زند است. نکته‏اي که ذکرش در اينجا لازم است، اين است که در کتاب گلشن مراد تأليف ابوالحسن غفاري (در سال 1197هـ.ق) ماجراي نابينا شدن و به قتل رسيدن محمد عقيل علوي - به اتهام همراهي با تراب‏خان چگني خراساني و خواجگان حرم در توطئه قتل کريم‏خان ـ جزو وقايع سال 1176 ذکر شده است. حال آن‏که اين سند ثابت مي‏کند که ميرزا عقيل علوي در جمادي‏الاول سال 1177هـ.ق نيز وزير ديوان اعلي بوده است. اين اشتباه مؤلف گلشن مراد را بايد به حساب آن گذاشت که کتاب وي 20 سال پيش از اين واقعه تأليف شده است(3).
2. مهر دوم با نقش «محمد رسول‏اللّه‏» بايد از آن ميرزا محمد بروجردي باشد که «از جمله مستوفيان عظام دفترخانه همايون» بود و پس از مرگ عقيل علوي «منصب استيفاي ممالک محروسه» به او واگذار شد(4).
3. مهر ديگر، نقش «عبده محمد جعفرالحسيني، 1174» را دارد. اين شخص در سال 1177 وکيل اصفهان بود و بعد از مرگ ميرزا عقيل، به وزارت ديوان اعلي رسيد(5).
4. صاحب مهر بعدي با نقش «عنايت‏اللّه‏ ابن محمد ابراهيم» شناخته نشد.
5. اين مهر، تنها نام «باقر» را دارد و بايد از آن باقرخان حاکم اصفهان باشد. در گلشن مراد درباره وي آمده است: «اصل مولد و منشأش از خراسکون اصفهان [بود] و در عهد سلطنت نوّاب مغفرت نشان، از مرتبه کدخدايي بلوک خراسکون به مرحله دارالسلطنه اصفهان رسيد.»(6)
6. از اين مهر، تنها کلمه «الحسيني» خوانده مي‏شود و شايد از آن ميرزا جعفر حسيني ـ پسر عموي ميرزا محمدجعفر حسيني ياد شده (وزير ديوان اعلي پس از قتل ميرزا عقيل) ـ باشد.
از اين فرد، اشعاري نقل شده و تخلّص شعري او «صافي» است(7).
نکته آخر که بايد بدان اشاره کرد، عبارت «سرکار فيض آثار» در متن سند است که منظور از آن، به استناد سندي از دوره صفوي، موقوفات آستان قدس رضوي است(8).

متن فرمان کريم ‏خان زند

1. فرمان عالي شد آنکه از روزي که وزير ديوان قضا و دبير کارخانه «اعطي کل شيئ خلقَه ثم هدي» به رقم طرازيِ کلک تقديرْنشان و نشانِ کشورگشايي و يرليغِ بليغِ مملکت آرايي را/
2. به نام ناميِ وُکَلاي عالي نگاشته و به برکت تولاّي خاندان طيّبين سررشته قبض و بسط امور عالمِ اسباب را به کف کفايت و قبضه درايت اين نيازمند الطاف جناب لايزالي/
3. بازداشته، بنابر مصلحت‏سنجي نظام جميع مهام، همواره پيش نهاد خاطر فيض ارتسام فرمـوده‏ايم که هريـک از نُجَباي عالي‏مقام و اکابرِ ذوالمجد والاحترام که آثار نجابت از جبينِ احوالشان /
4. مانند بارقه بدر منير و شعشه مهر عالم‏گير بر عالميان عيان، و به‏شيوه ستوده و صاف ضميري مشهور اَلسنه و معروف جهانيان شده باشند، ايشان را رفعت گُزينِ مدارجِ عليا و موردِ عنايات «لايعد [و] لايحصي»/
5. فرماييم. از آنجا که ماصَدَقِ اين مقال، حالِ فرخنده خصالِ عالي‏جاه رفيع جايگاه سيادت و سعادت‏پناه سلاله دودمانِ مصطفوي نقاوه خاندانِ مرتضوي خلف‏السّلاطين العظام/
6. دولت‏خواهِ صداقت فرجام ميرزا زين‏العابدين است که اشعه انوارِ «انّ‏الّذين سبقت لهم منّا الحُسني» از چهره شاهد حالش تابان، و پرتوِ آثار «السابقون السابقون/
7. اولئک المقرّبون» از وَجَنات احوالش عيان مي‏باشد. لهذا، مشاراليه را که از اختصاص يافتگان بزم ارم تزيين و باريافتگان محفل خُلد قرين است، از ابتداي چهار ماهه/
8. هذه السّنه ميمونه قوي‏ئيل به رتبه بلند و منصب ارجمند وزارت موقوفات سرکار فيض آثار و ساير موقوفات ممالک محروسه مفتخر؛ و مبلغ پنجاه تومان تبريزي نقد و مقدار پنجاه خروار ـ به وزن تبريز ـ جنس از بابت ماليات/
9. به ضميمه مقرّري ساليانه در وجه او مقرّر فرموديم که به انضمام رسم‏الوزاره معمولي، در هذه السّنه قوي‏ئيل و مابعدها، هر ساله بازيافت و صرفِ معاشِ خود نموده، از روي اطمينان خاطر و خاطرجمعي تمام/
10. به لوازم و مراسم شغل مزبور قيام، و در نظم و نسق محالِ موقوفات و رونق و رواج امور مساجد و بقاع کثيرالارتفاع سعيِ موفور و اهتمامِ نامحصور به منصه ظهور رسانيده؛/
11. دعاي خير به‏جهت ذات و الا صفات عالي حاصل، و مثوبات او را به روزگارِ فرخنده آثارِ واقفان خير مواقفان ـ عليهُم الرّحمة والغُفران ـ واصل سازد. متصدّيان و مستأجران/
12. و زارعان و مباشرين امور کلّ محالِ موقوفات دارالسلطنه اصفهان و ساير ممالک، در جميع ابواب به نحو مقرّر معمول و در انجام مهام حسب الارشاد عالي‏جاه وزيرِ مشاراليه سعي موفور/
13. مبذول داشته؛ در سخن و صلاح او که منوط به انتظام و انتساق و آبادي و معموري و رونق و رواج مساجد و مدارس و بقاع کثيرالارتفاع و حصولِ دعاي خير به‏جهت ذات قدسي صفات عالي/
14. مي‏باشد، عدول و انحراف نورزيده؛ رتق و فتق امورِ مقرّره را مُحوّل به او دانند. عالي‏جاهِ رفيع جايگاهِ عقيدت و اخلاص آگاهِ ارادت و صداقت آگاه سلالة‏النّجباء العظام/
15. مخلص ارادت فرجامِ حاکم و عاليشانان سموّالقدر والمکانان کلانتر و وزير و مستوفي و ساير عُمّالِ خجسته اعمالِ دارالسلطنه اصفهان و مباشرين امور موقوفات و متوليان مساجد و مدارس/
16. و بقاع، عالي‏جاهِ مشاراليه را وزير بالانفراد والاستقلال موقوفاتِ سرکارِ فيض آثار و ساير موقوفات دانسته، لوازم امر مزبور را مخصوص او، و تنخواه مقرّري/
17. او را در هذه السّنه قوي‏ئيل و مابعدها مهمسازي؛ و مِن بعد در اين خصوص مطالبه صدور فرمان مجدد ننمايند. تحريرا في شهر جمادي‏الاوّل سنه 1177. [مهر] «يا من هو بمن رجاه کريم، 1175»

متن حاشيه سند:

مقرر آنکه مباشرين امور و داد و ستد تنخواه موقوفات و طلبه علوم دينيّه/
و مدرّسين در هر باب و هر مورد حسب‏المسطور مقرّر داشته/
اعزاز و احترام مشاراليه را از لوازم دانند و در عهده شناسند.
تحريرا في شهر جمادي‏الاولي سنه 1177. [مُهر] «يا من هو بمن رجاه کريم، 1175»
نقش مهرهاي پشت سند وزارت اوقاف در دوره زنديه

مهرهاي پشت سند:

1. قلمي شد. [مهر:] «محمد عقيل العلوي»
2. نوشته شد. [مهر:] «محمد رسول‏اللّه‏»
3. ملاحظه شد. [مهر:] «عبده محمدجعفر الحسيني، 1174»
4. ثبت... شد. [مهر:] «ابن محمد ابراهيم، عنايت‏اللّه»
5. ثبت... شد. [مهر:] «لا اله الا اللّه‏ الملک الحق المبين، عبده باقر»
6. ثبت دفاتر انشا [؟] شد. [مهر:] «... اللّه‏، الحسيني»

پي نوشت :

1- ر.ک: تذکرة الملوک، به کوشش دکتر محمد دبيرسياقي، تهران، اميرکبير، چاپ دوم: 1368، ص2 و ص44.
نيز: پژوهشي در تشکيلات ديوان اسلامي، هربرت بوسه، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات، 1367، ص187 و 200.
2- مقدمه‏اي بر شناخت اسناد، دکتر جهانگير قائم‏مقامي، تهران، انجمن آثار ملي، 1350، ص295.
3- گلشن مراد، ابوالحسن غفاري، به اهتمام غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، زرّين، 1369، ص227.
4- همان، ص231.
5- همان، ص231.
6- همان، ص688.
7- همان، ص412.
8- ر.ک: پژوهشي در تشکيلات ديوان اسلامي، ص187 و 200؛ تذکرة الملوک، ص147.

ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله